جدول جو
جدول جو

معنی اما بعد - جستجوی لغت در جدول جو

اما بعد
(اَمْ ما بَ)
ترکیبی از ’اما’ لفظ متضمن معنی شرط و ’بعد’ ظرف زمان بمعنی پس، و چون در اینجا مضاف الیه محذوف معنوی است بعد را مبنی بر ضم باید خواند، و مضاف الیه محذوف آن بیشتر لفظ حمد و نعت باشد. (از غیاث اللغات). یعنی اما بعد الحمد و الصلوه، پس از حمد خدای تعالی. و اما بعد را فصل الخطاب گویند:
لقد علم الحی الیمانون اننی
اذاقلت ’اما بعد’ انی خطیبها.
سحبان وائل
لغت نامه دهخدا
اما بعد
پس ازین (بعد ازین مقدمه بعد از دعا) : اما بعد پوشیده نیست بر ملک که ما فرزندان ابراهیم ایم. توضیح امالفظ متضمین معنی شرط و لفظ بعد از ظروف زمانی اسثت بمعنی پس. چون در اینجا مضاف الیه محذوف معنوی است مبنی علی الضم باید خواند یعنی دال بعد رادر اما بعد مضموم باید و مضاف الیه محذوف آن اکثر لفظ حمد و نعمت باشد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از من بعد
تصویر من بعد
ازاین پس، پس ازاین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مابعد
تصویر مابعد
آنچه بعد از چیزی قرار گرفته، بعد از آن
فرهنگ فارسی عمید
(اُمْ مِ سَ)
یا ام سعید. دختر عروه بن مسعود ثقفی از زنان علی بن ابی طالب (ع) بود، و از آن حضرت دو دختر آورد: رمله و ام الحسن. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(وِرْوِ زَ دَ)
از این سپس. (آنندراج). پس از این. زین پس. از این پس: دفتر از گفته های پریشان بشویم و من بعد پریشان نگویم. (گلستان).
من بعد بیخ صحبت اغیار برکنم
در باغ دل رها نکنم جز جمال دوست.
سعدی.
بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد
من بعد بر آن شرطم کز توبه بپرهیزم.
سعدی.
یک چند به خیره عمر بگذشت
من بعدبر آن سرم که چندی
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالۀ کار خویش گیرم.
سعدی.
من بعد با فلک مفکن کار بنده را
زیرا کز او به کس نرسد هیچ طایله.
ابن یمین (دیوان چ باستانی راد ص 158).
من بعد عقده ای که فتد در امور ملک
روشن شده ست ابن یمین را که زودزود
گردد به یمن همت این قطب اولیا
یکسر گشاده چون ره صدق و صفا گشود.
ابن یمین.
من بعد هرگز نتوانست به طریق گذشته در من تصرف کند. (انیس الطالبین ص 120). والدۀ آن درویش توبه کرد که من بعد از کسی چیزی نگیرد. (انیس الطالبین ص 139)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
پس از آن. سپس آن. (ناظم الاطباء). مقابل ماقبل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مابعدالطبیعه، چیزی که سوای طبیعت است یعنی علم الهی. (آنندراج) (غیاث). علم اعلی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نزد قدما یکی از شعب حکمت نظری که اصول آن علم الهی و فلسفۀ اولی و فروع آن معرفت نبوت و امامت و معاد است. ارسطو این بخش از حکمت را پس از علم طبیعت (فیزیک) قرار داد وآن را متافیزیک یعنی بعد از فیزیک نامید و سپس این نام بر این علم اطلاق شد. (از فرهنگ فارسی معین). ماوراءالطبیعه. رجوع به ماوراءالطبیعه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از امابعد
تصویر امابعد
پس چون
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که پس از چیزی آید سپسین: بعضی عروضیان در باب صدر و عجز حرف ثابت را اعتبار کنند نه حرف ساقط را معاقب ما بعد را صدر خوانند. یا مابعد الطبیعه. (حکمت مابعد) یا ماوراد الطبیعه. نزد قدما یکی از شعب حکمت نظری که اصول آن د است. و آنها عبارتند از: علم الهی، فلسفه اولی. از فروع این علیم معرفت نبوت و امامت و معاد است توضیح ارسطو این بخش از حکمت را پس از علم طبیعت (فیزیک) قرار داد و آن را متافیزیک - یعنی بعد از فیزیک - نامید و سپس این نام برین علم اطلاق شد و بنابراین مابعد الطبیعه اصح از ماورء الطبیعه است
فرهنگ لغت هوشیار
از این پس پس از این ازین پس پس از این: بعد از تامل این معنی مصلحت چنان دیدم که در نشمین عزلت نشینم و دامن صحبت فراهم چینم و دفتر از گفته های پریشان بشویم و من بعد پریشان نگویم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مابعد
تصویر مابعد
سپس آن، پس از آن، مقابل ماقبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از من بعد
تصویر من بعد
((مِ بَ))
پس از این، از این به بعد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مابعد
تصویر مابعد
((بَ))
آن چه که پس از چیزی می آید، پسین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از من بعد
تصویر من بعد
زین پس
فرهنگ واژه فارسی سره
اتا+بند، بخش کردن آواز، در ناظم الاطبا بند به معنی گره ی نی، در
فرهنگ گویش مازندرانی